زبانحال امام مجتبی علیهالسلام در هنگام شهادت
شاعر : مهدی مقیمی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
نیـمۀ شب زهـر بر داغ دلـم کـاری شده غربتم در خانهام عمریست تکراری شده
خون دلهایی که خوردم از لبم جاری شده خواهـرم زینب کجایی موقـع یـاری شده
من که عمری مهربانی کردهام با اهل شهر
قسمتم آخر ز دست همسرم گردید زهـر
من که عمری گریه کردم از فراق یارها گـریه کردم با نظر بر تـیغ ها، مسـمارها
گـریه کردم با نگـاهی بر در و دیـوارها با عبور از کوچه های شهر مُـردم بارها
از در و دیـوارهای شهـر دیگـر خـستهام
روضه خوان حیدر و آن دستهای بستهام
نیست مثل من کسی از راز مادر با خبر شکر حق گویا نشد از کوچه حیدر با خبر
گرچه بابا بود از جـریـان آن در با خبر نه پدر، زآن، با خبر شد نه برادر با خبر
یاس پیغمبر چو پرپر بر زمین افتاده بود
گوشواره گم شد و مادر زمین افتاده بود
رفتن از ماندن به یادِ داغِ مادر بهتر است وقت جان دادن سرم بر پای خواهر بهتر است
گر تو باشی زینبم حال برادر بهتر است دیدن خون جگر در تشت از سر بهتر است
خواهرم زینب پس از این هستیِ من هستِ تو
قـاسم و عبـدالـلهم را میسپارم دست تو
میزنندت با عصا و سنگ، تک تک یا حسین روز تو بدتر ز روزم هست بی شک یاحسین
پیکـرت مثل زره گردد مشبّک یا حسین غم مخور بر من که لا یومَ کَیومک، یا حسین
کُشته در اوج عطش بی یار و سقّا میشوی
وای از آن روزی که در گودال تنها میشوی
|